
کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت
اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت
چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید
تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت
به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم
یواشکی من و این چشم های مانده به راهت
هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم
صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت
چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت
نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت
چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت
چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت
چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت
به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت
شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی
خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت
تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند
به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت
دعاترین دعاها همین دعای نگار است
امان بده که بمیرم به پای بقیت الاهت
یک شنبه 15 مرداد 1391
15:59 ![]()
در شهر مدینه هم ، چشمی به تو دل بسته عَجّل به تو دلتنگ است ، آن مادر دلخسته در علقمه جانها ، دستان حق افتاده بردار ز خاک غم ، آن بیرق افتاده آقــــا بـــیــــا... آقــــا بـــیــــا...
ای مُحرم شش گوشه ، جان بر لب ما آمد تا جد غریب تو ، در کرب و بلا آمد ای مسیح آل الله ، ای منتقم گلها دل ز گریه ات خون است ، در غروب عاشورا آقــــا بـــیــــا... آقــــا بـــیــــا...
من تشنه خورشیدم ، در این شب بارانی دلتنگ تو هستم من ، ای ماه جمارانی ایام خوش آن روزی ، که سینه حسینی بود شبهای دلم روشن ، با نور خمینی بود آقــــا بـــیــــا... آقــــا بـــیــــا...
ما شمع ولایت را ، هستیم چو پروانه در قافله عشقیم ، با رهبر فرزانه صد شکر که شیعه سر ، در خط ولی دارد ای عهد شکن کوفه ، این خطبه علی دارد
آقــــا بـــیــــا... آقــــا بـــیــــا... یک شنبه 15 مرداد 1391
13:30 ![]()
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد آقا بیا تا با ظهور چشم هایت این چشم های ما كمی تقوا بگیرد آقا بیا تا این شكسته كشتی ما آرام راه ساحل دریا بگیرد آقا بیا تا كی دو چشم انتظارم شب های جمعه تا سحر احیا بگیرد پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت تا قبل از آن كه كار ما بالا بگیرد آقا خلاصه یك نفر باید بیاید تا انتقام دست زهرا را بگیرد یک شنبه 15 مرداد 1391
13:24 ![]() |
|