اي قرار دلهاي بي قرار اي آرامش دلهاي ناآرام دردانه هاي كلام و گلواژه هاي سلام نثار وجود همه جا موجودت. اي معبود من اي پروردگار روزگار و اي ماندگار ترين آفريدگار؛ امده ام تا شكوه كنم بر درگاهت، نه از انسانهاي زمانه، نه از حرفهايشان، نه از كارهايشان؛ آمده ام تا عقده گشايم از حال احوالمان اي محول الحول والاحوال، آمده ام تا بگويم بيش از اين دريغ مكن حضور ولي ات را از ما انسانهاي به خاك ذلت نشسته، بيش از اين روا مدار كه طعمه طعنه بي ولايتي مردمان دون روزگار شويم، همانها كه ولايت اوليايشان نمودي از ولايت شيطلان است. بيا و بينا كن چشمان نابيناي ما را به حضور ولي ات، بيا و به ياد آور انسانيت را به ما انسانهاي انسان نما. بيا و نزديك گردان حضور و ظهور ذخيره ات را براي دنيا، بيا و مهمانمان كن در اين ماه مهمانيت بر ديدار جمال آن يگانه آفاق، آن ماه عالم تاب، آن شاه عالم گير آن وعده داده شده ات در تورات و انجيل و فرقان. بيا و در فرجش فرجي حاصل كن تا ناكام از اين ديار خاكي راهي ديار باقي نشوم، منتظر بانگ انا المهدي مولاي عاشقانت هستم در هر صبح و سحر ماه مهمانيت، اي اجابت كننده ي دعاي دردمندان؛ پس اجابت فرما دعايم را اي كه بر خود نوشته اي اجابت دعاي دعاگويان را.
نظرات شما عزیزان:
